تفنگ

ساخت وبلاگ

من اولین شاعری نیستم که با ضرب گلوله به زمین می افتد

لوله ی تفنگت را پایین بیاور

به این سیاهی شلیک نشو

این جنازه هنوزهم دوست دارد

پرنده باشد

این جنازه هنوز هم فکر می کند

گوزن است

این جنازه باید از عرض خیابان بگذرد

به هر زحمتی که شده

نه برای به تو رسیدن

نه برای لمس یک حس خوب

فقط می داند

باید از عرض این خیابان عبور کرد

مانند زوایای تیره یک کتاب

مانند حرف و حدیث های میان من و تو

دوست داری

این کلاه را

بارها از روی سرم برداری

دوست داری این کلاه را بارها به روی سرم بگذارم

به آنطرف خیابان نگاه کنم

آرزوهایم را دود کنی

انگشتهایش بسوزد

جسدی که هیچ وقت

شاعر خوبی نشد

جسدی که هیچ وقت

نتوانست از عرض خیابان عبور کند

 سید مهدی نژادهاشمی

پس لرزه های غزل...
ما را در سایت پس لرزه های غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sabzevar-sherd بازدید : 116 تاريخ : چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت: 1:57