پرسیدی از این عشق بریدم چه کشیدم
خیر از تو و دست تو ندیدم چه کشیدم
باتو هوس ِاوج گرفتن به دلم بود
درخویش تنیدم نپریدم چه کشیدم
از بازی این روز و شب ِروشن و تیره
از بخت شب و موی سپیدم چه کشیدم
تا قله رسیدی و مَنِ بی نفس آخر
از دامن تو دست کشیدم چه کشیدم
گفتی که تو عاشق شده ای با غم ِبسیار
لب بر لب انکار گزیدم چه کشیدم
دیوانه ی شاعر شدم و طعنه ی جانسوز
از دشمن و از دوست شنیدم چه کشیدم
بگذاشت زمین هرکه غمی داشت فروشی
آنرا مَنِ بیچاره خریدم چه کشیدم
#
یک منظره از صبح دلم خواست , ندیدی
مثل ِدَر ِ بی هیچ کلیدم چه کشیدم
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
@poemnezhadhashemi
پس لرزه های غزل...
ما را در سایت پس لرزه های غزل دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 6sabzevar-sherd بازدید : 56 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 23:33