جمهوری عشقی ست که درحال سقوط است
یا کشور ِقحطی زده ای چون برهوت است
این دل که ترک خورده و آرام ندارد
سر برده کویری به گریبان ِسکوت است
سیبی ست که از جاذبه افتاده و از جبر
باهر کششی دست به دامان ِهبوط است
خارج شده از دسترس عشق و جنون گر
تبعیدی ویرانه نشین در الموت است
پیچانده به هم طالع ِخوشبختی مارا
دستی که دودل بین زمین و ملکوت است
بایست سبکبار شود پیله دران این
پروانه که محتاج به اعجاز قنوت است
#
این شمع که خاموشی آن موجب شادی ست
همدست زوال است که وابسته به فوت است
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
@poemnezhadhashemi
پس لرزه های غزل...
ما را در سایت پس لرزه های غزل دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 6sabzevar-sherd بازدید : 75 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 18:13